
چیدمان مهاجرت
مفهوم مهاجرت را میتوان نزدیک با فرهنگ دیاسپورا یا پراکنش دانست که به گونهای دوری یا تبعید خودخواسته یا ناخواسته اشاره دارد و در بطن خود تمایل به بازگشت و آرزو در مورد آینده را همزمان حمل میکند. اما دوران معاصر نشان داده است که مهاجرانی که چشم امید به مهاجرت داشته اند که به جاافتادنی کامل برسند؛ به تدریج دریافتند که پیشرفت برای اکثریت قریب به اتفاق آنها در مقیاس خاصی از سلسله مراتب اجتماعی امکان پذیر بوده است. این پروژه چیدمانی است در باب مفهوم مهاجرت و به آن میاندیشد که مهاجرت چرا برای برخی از ساکنین جغرافیاهایی خاص سرابی دروغین است.

در میانه
کانسپت این پروژه بر روابط میان “درون” و “بیرون” که نماد میزان فاصله ی قدرت میان “برخوردار” و “محروم” است استوار است و بر مفاهیمی چون هویت و بیگانه تاکید دارد. این که جهان غرب با تمام نشانه های قدرت و ثروت خود و با ارایه ی پرسپکتیوی جذاب، مهاجران را به سمت خود کشیده و مهاجر پس از گذار از فرایند پیچیده ی مهاجرت به جامعه ای وارد می شود که تنها حاوی نشانه های ناپایدار و فریبنده از ترقی و پیشرفت بوده است. این فرایند مهاجر را در حالتی از درمیانه بودن(in- between) قرار میدهد و برای او تنها هویتی در رابطه با حافظه ی گذشته ی او و تجربه ی زیسته اش باقی می گذارد که در بطن خود تمایل به بازگشت به اصلی از دست رفته اما همواره مورد آرزو را حمل خواهد کرد.