
نام: جزیره آهنی. سال: ۲۰۲۴. کارفرما: مسابقه معماران جوان. وضعیت: برنده فاینالیست
مکانهای صنعتی ترکشده، به ویژه پلتفرمهای نفتی در دریا، دارای زیبایی مرموزی هستند، مانند تایتانهای باستانی که به آرامی توسط زمان و طبیعت بازگشتهاند. این سازه های فولادی، در گذشته نمادهای عظیمی از حکمرانی انسان بودند، اما حالا یک زندگی دوم غیرمنتظره به عنوان پناهگاههایی برای موجودات دریایی پیدا کردهاند و به ارگانهای مصنوعی مرجانی تبدیل شدهاند. این تحول شگفتانگیز ما را وادار به بازنگری در سرنوشت آنها میکند: آیا باید این آثار با ارزش و هزینهبر را تخریب کنیم یا نقش جدیدشان در تغذیه تنوع زیستی را قبول کنیم؟ مسابقه جزیره آهنی، توسط Manni، CNR-IRBIM و YAC برگزار شده است و به دنبال دیدگاههای خلاقانهای است که بتوانند به این پلتفرمهای دریایی در شمال دریای آدریاتیک جان جدیدی ببخشند و آنها را به نمادهای امید و تجدید حیات محیطی تبدیل کنند.

ما در این پروژه با پدیدههایی سیال و چندوجهی روبرو هستیم. پدیدههایی که در عین هماهنگی، به طور متضاد عمل میکنند و از یک سو تاریخی هستند و از سوی دیگر وضعیتی فراتاریخی و بیزمان ایجاد میکنند. نخست دریا که همواره جایی است مابین شناخته شده و فراموش شده، جایی نه خیلی آشکار و نه خیلی پنهان که همچنان که آشناست غریبه نیز هست و برای به دست آوردنش باید از دستش داد. سپس سکوی نفتی دریایی به عنوان شیئی صنعتی باستانی، شیئی که در دوران مدرن به عنوان نجاتدهندۀ سیاست و اقتصاد مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گرفت و در دوران معاصر نمادی است از “از دست رفتن” زیست بر روی کرۀ زمین، شیئی که به دلایل آلودگیهای زیست محیطی نه توانایی مردن دارد و نه به سادگی زنده بودن.

رویکرد ما در این پروژه به کمک این چند وجهیها شکل میگیرد، چندوجهیهایی که ظرفیت منحصر به فردی برای نگه داشتن تفاسیر مختلف و حتی متناقض در درون خود دارند و به کمک تولید آشفتگیهای زمانی، فکر را چنان برمیانگیزند که بر وضعیت “ضدفعلی” تاثیر می گذارند. در این کندوکاو، مفهوم “از دست دادن” پررنگ است. از دست دادن زمین در مورد سکوی نفتی و زمان از دست رفته یادآور همیشگی دریا. این احساس از دست رفتن سرچشمۀ یکی از عجیبترین و سیالترین چندوجهیهای تاریخ یعنی “ایدۀ مالیخولیا” است که با وجود گذشت قرنها در تمام این دوران بازمانده و همراه با بشر ساحت معاصر خود را ساخته است.

ارتباط مالیخولیک
پا گذاشتن به این ساختار چند وجهی با تلاش برای ایجاد اخلال زمانی ممکن میشود، جایی که گویا “تداوم زمان” فرومیریزد و فرد به عمق تاریک زمانی دعوت میشود. جایی که با تردید وارد آن میشوید، فضایی برای بررسی رابطه بین غیاب و حضور و شکستن مرزهای این دو. مسیری که اینجا مرزی بین خشکی و دریا نیست بلکه دریایی در خشکی و خشکیای در دریا است. جایی که فرد را در فضای لبه، بین گذشته و حال رها میکند. این آشفتگی زمانی به کمک بازیابی چیزهایی که تقریباً از بین رفتهاند ایجاد میشود، باتلاقهای نمکی نیمه طبیعی به عنوان مسیر رسیدن به سکوی نفتی دریایی. این باتلاق نمکی نگهبان زیست محیطی ساحل است و از بالا آمدن آب در خشکی جلوگیری کرده و اکوسیستم ارزشمندی ایجاد میکند که از اهمیت اجتماعی، اقتصادی، اکولوژیکی و ژئومورفولوژیکی بالایی برخوردار است. در طول این مسیر مخاطب چشماندازی دارد از سکوی نفتی که به “باغ ایتالیایی” بیزمان و بیمکان بدل شده است: باغ مالیخولیایی.

باغ مالیخولیایی
برای ما تصویر “ایده مالیخولیا” بر روی آب ترسیم یک باغ است. باغ مالیخولیایی با الهام از باغهای ایتالیایی عناصر گذشته را به شیوهای دیگر بازیابی میکند و تجربه زمانی و مکانی مخاطب را در لبهای از گذشته و حال ناواضح نگه میدارد. همچنین از آنجا که تغییر فصلها باغ را بدل به فضایی موقتی میکند به ایدۀ مالیخولیا بسیار نزدیک است. باغی که نه برگشت پذیر است و نه برگشت ناپذیر بلکه معلق است و فرد را به درون خود میکشد و در سرزمین نامریی خود گم میکند. ما با استفادۀ مکرر از گیاهان میتوانیم بیشترین بهره را از روح جهان ببریم و همچنین از نشانههای گیاهشناسی هم برای یادآوری و هم برای فراموشی استفاده کنیم و نوع خاصی از فرآیند دریافتی را در بیننده تحریک کنیم. باغی چندوجهی بر روی دریا، وضعیتی ناپایدار و شکننده که به واسطۀ آن میتوان بازنگری درباره مفاهیم زیست محیطی و کرۀ زمین داشت.